سارا اشک میریزد، من به چشمانش زل میزنم. او میگوید بیشتر اوقات به یک چیزی زل میزند. سارا به اصرار من، صبحها مرا از خواب بیدار میکند اما نمیداند که من بیش از یک سال است که خوابم.
من خوابیدم و عدهایی که مرا برای این ترقیب کرده بودند ازین بابت خوشحالاند و عدهای ناراحت. با این حال هر دو گروه متفق القول هستند که من به طور عادی به زندگی روزمرهام میپردازم.
علیرضا همه چیز را میبیند ولی سکوت اختیار کرده و ذهنش مشوش این امر است. او نیز میپندارد که من نمیفهمم.
آقای فروتن خیلی سعی میکند مرا درک کند. این را در چشماناش میخوانم. کمی از او خجالت میکشم ولی با این حال باز هم دریغ نمیکند.
پدرم خدا را شکر میکند و مادرم برایم به طور سوء ِ تفاهمی دعا میکند.
بهنود هم هست. او تجربیات فراوانی دارد که مرتب ویرایش میشوند. به قول خودش همه چیزهایش سیاهاند. با این حال سیاهیاش ویرایش نمیشود یا شاید هم هنوز نشده.
من کارگاه ِ کوچکی ندارم تا سه زهر ِ ظهور، ثبوت و توقف را در حلقم بریزم تا ساکت شوم.
امیرعلی رنگ باخته و اصرار بر رنگ جدیدی دارد که نمیدانم چیست.
خانم جدیکار هم همهی امور را حل شدنی میداند ولی بعضی وقتها چشمهایش را روی هم میگذارد.
خانم مسعودی هم به من محبت دارد و از این که «من بهترم»خوشحال است. اما نمیداند که چه غوغایی برپاست برای هیچ.
دلم برای همهیشان تنگ می شود با اینکه در حظور ِ هم هستیم.
خواهرم نیست. دلگیری بیشتری از این امر دارم. چون حظور فیزیکی هم ندارد.
گلی هیچ چیز نمیفهمد زبان بسته اما حرفهای من را میفهمد. حتی آنقدر مرا میفهمد که میپندارم فکرهایم را میخواند.
لبخندهای زیادی میزنم. اما غافل از اینکه با هر لبخند چنگکی دلم را ریش ریش میکند.
آتشی در سینه دارم گر چه پنهان می کنم
درد دارم گر چه شادی پیش یاران می کنم
عزیزم تا چند سال اینده میفهمی که در هیچ جا زندگی میکنی بعد تازه میرسی به مرحله هیچ کس…..
یک نفر را یادت رفت بنویسی, دکتر جلیلی که پیوسته نگران کمیت و کیفیت خوابته. فکر کنم ریشه مشکل رو میدونه.
شروین عزیز؛
۱- دکتر جلیلی در این پست از نقطه نظر من جایگاهی نداشته پس یادم نرفته که بنویسم.
۲- ایشان نگران خواب بنده نیستند، اگر در این مورد شک دارید میتونید از خودشون بپرسید.
۳- من در این پست مشکلی رو مطرح نکردم که حالا ایشان ریشه ی اون رو بدونند.
پژ
منظورم از مشکل همون چنگکه, اون میدونه ریشش کجاست. یه سر بهش بزن در اسرع وقت.
shervin »
فکر نمیکنم ایشان حتی منظور من از به کار بردن از مَجاز «چنگک» رو بدونند. با این حال از پیشنهادت ممنونم.