تعليق چيز جالبي است. به خصوص اگر از سال بالا بزند.
معلقم در هوا.
حبابهايي هم هست. خُب باشد.
چيز خاصي هم بايد در اين بين وجود داشته باشد. بماند که هست يا نيست.
هرچند همه و هیچکس از پس آن برنيايند.
تعليق در هر امري جايز است. به خصوص جايي که هيچکس انتظار آنرا نداشته باشد.
همانند مرگ ناگهان ميرسد.
پافشاري نيست بر اين موقعيت.
Objects in the rear view mirror may appear closer than they are!
خوشم اومد و بيشتر از خوشم اومد كه دوباره داري مينويسي ! بنويس جانم!
قربانت / مرتضي بهمني
نه کدام شوخی؟
آقا ما هرچه کوشیدیم این تگ شما را نفهمیدیم «جدیکار»!
«يك وقت چيزي هست . بسيار خوب هست .اما بحث بر
سر آن چيزي است که بايد باشد …»
(جلال آل احمد، سنگی بر گوری)
این که «پافشاری نیست بر این موقعیت»، خوب است. گاهی فکر می کنم که اصولاً موقعیت ها پافشاری را بر نمی تابند، کار بعکس می شود…
من از دوم و نه از اول با این تعلیق یا همان سوسپانسیون!!!! خودمان مشکل داشتم. که هست ولی نیست . که خالی است ولی مرا پر می کند. که سرد است ولی گرمم می کند از حس وجود. وجود من، وجود خودش، حتی با انکار شتابان محدودیت زمان. از قضا مثل مرگ هم که باشد و یکهو بیاید و نرود هرازگاهی آن لعنتی را دور میزند! فکر کن اگر مرگ به اندازه تو در تعلیق غوطه ور شود …..
من ولی انگار تعلیق تو هر چیزی رو بیشتر دوست دارم … شاید به ان خاطر که بیشتر سرم میاد و بهش عادت کردم