همهی ظرفهایی که روی کابینتها را به شکل L اشغال کرده بودند.حالا همهی ظرفها را شستم.
باور کن زیبای من! این چنین است رسم روزگار.
از میلیونها آدمی که زاده میشوند، فقط تعدادی در اقلیتاند و از آن اقلیت باز تعدادی در اقلیتی دگر و از آن اقلیت دگر تعدادی مثل من . . .*
این من ِ من است.
تازه که گذر روزگار اینطوری است.
حالا که درست همه چیز بیهوده است.**
همین حالاایی که حالا حالا ها قرار نبود بیاید.
مستیهای من که برای بعضی از شماها آشناست.
و تاریکخانهی من، [و باز این من ِ من]
و برای سالیانی که من نخواهم بود و پیش از آن بر چوبهی دار در آخرین لحظه فریاد بزنم: زنده باد خودم!
تو فکر میکنی اهمیت دارد؟
نه جدا؟ [ که جدیدا [که جدیدن شده،] جدن]،
باید سالها پیش که شوهر خواهرم که حالا شده پسر خالهام به همین بلندی فریاد زد: نه بیبنم جدن جراتاش را داری؟
باید همان روز میگفتم: آره عزیزم! جراتاش را دارم. زنده باد خودم!
خب! به رسم روزگار تکراری و زورکی من [و باز این من ِ من] مستی من دیرتر از این بود.
نوشیدنیهای زرد و حولهایی آبی که روی آن استفراغ میکردم در خیال مستیام که راستی بود، رنگ همدیگر را تشدید میکردند.
هنوز دوربینام منتظر من است.
عزیزکم مگر نمیبینی من کرکرهها را کشیدهام پایین؟
به علت خودسوزی تا اطلاع ثانوی بسته است.
هنوز دهانام بوی الکل میدهد.
بی خیال لبان من [و باز این من ِ من].
پسر بلوند هفده سالهایی را میشناسم که لبانم [و باز این من ِ من] را تمجید میکند.
هی! تو فکر میکنی من وقتی ناراحت میشوم چه میکنم؟
هیچ! فقط کیک میپزم.
هوا سردتر میشود و همه از انجماد در میآیند.
الکل چی؟ الکل که یخ نمیزند که حالا از انجماد در بیاید.
ها! فهمیدم! برای همین من زود مست میشوم. چون وقتی الکل میخورم همه چیز درونم ذوب میشود.
پس چرا من در توی لعنتی ذوب شدم؟
لباسام را در میآرم.
آرام!
هیس! همه خواباند.
حالا که همه خواباند و من بیدار،
این من ِ من است که بیدار است.
*: اینیکی را از «باربد ِ شب» با تغییراتی از پست «واژه»اش وام گرفتم. اقلیت در اقلیت برای من معنای خاصی دارد که باربد ِ شب به خوبی با آن آشناست و فکر میکنم با هم در این مورد درک میکنیم. در ضمن دو پست در مورد اقلیت دارم که در اینجا و اینجا میتوانید آنها را بخوانید.
**: این جملهی «همه چیز بیهوده است.» از «همزاد» برایام خارش مغز ایجاد کرده است و نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. مرسی! همزاد.
و با تشکر از این من ِ من!
سلام
.
.
.
وبلاگتونو یه کم دوره کردم
عالی
این قلم و این استعداد عکاسی دریغ که اسیر بشه …
موفق باشی دوست من …
من معمولا با یک نگاه همه چیم ذوب میشه و نیازی به الکل ندارم D:
در ضمن خیلی روی عدم انجماد الکل حساب نکن !
و اینکه این پستت هم مثل همیشه جالب بود ! ولی باز بوی خون می ده ):
salam behtarinaam, behtaree ashghallaro dor bendazio be haghighate zendegi negah koni farda az ane shomahaie k darde dorio lams mikonin va onvaght bishtar ghadre lahazate baham bodano midoonin, love u all
همین حالایی که حالا حالاها قرار نبود بیاید …
پژ عزیز … هر کدام از ما خیلی بیشتر از این که فکر کنی اقلیتیم … مستیت را عشق است اما
salaam pej kuchulu (ke kam kam guyaa -bezanam be takhte- bozorg mishe) neveshtehaat o agar az avval taa aakhar (az aakhare safhe be avval) nekhuni mibini ke sabket daare avaz mishe; neveshtehaat mano yaad forughe farokhzaad mindaaze
«hanuz khake e mazaarash taazast; mazaar e aan 2 dast e sabze javaan raa miguyam…»
avval e divaan e forugh o ke bebini ye dokhtar e ehsaasaatie ke dust daare eshgho untor ke mikhaad(naa un tor ke az ye khaanom e asre rezaashaah tavagho› daaran) tajrobe kone; mibinin ke bekhaater e hamin ranj mikeshe; tahghir mishe; takfir mishe…
«hameye dardhaaye man az eshgh ast az eshgh , eshgh, eshgh»
mishkane; tarmim mishe ; be khodaa panaah mibare, vali baaz osyaan mikone, har baar bozorgtar mishe ghavi tar mishe; taa berese be un aakharaa, be imaan biyaavarim be aaghaaze fasle sard; dige zabune khodesh o peydaa karde; dige parvaane nist; bozorg shode; kuh shode; ghavi shode
kaash nemimord; baa un sor’at ke bozorg mishod kamkam khodaa mishod…
haalaa begzarim; aaghaaye AGHALIYYAT; mahkum be khord shodan o tarmim shodan; por ru nashi haa, vali kam kamak daari bozorg mishi. . . key beshe kuh beshi
ke vaghti ghorresh mikoni zamin belarze; khodaa betarse; key baashe faryaad koni! haay khodaayaan, shomaa budin ke mano aghaliyyat dar aghaliyyat kardin? mahkum be tanhaayi, mahkum be enkaar? mahkum be takfir? mahkum be khaamushi….
ammaa man budam, pas harf zadam; khodamo goftam; sang behem zadan, inghadr sangsaaram kardan taa bel-akhare kuh shodam; haalaa vaghteshe baa aatashfeshaanam hamatun o khaakestar konam
«هوا سردتر میشود و همه از انجماد در میآیند.»
فقط میشود امیدوار بود، اما من مطمئن نیستم…
سلام ای شب معصوم.
خسته شده م.
تنهام.
اما زمان از روی دوشهام میگذره.
سلام دیپرسیون یا افسردگی انتی تز زندگی است.انروز که میشل فوکو هنگام انقلاب ایران گفت اولین انقلاب پست مدرن دنیا اتفاق افتاد همان موقعه نسل ما تازه پا به این مغلمه هزار تیکه گذاشت وما گرفتار وگرفتار تر شدیم دراین باطلاق .هر چه کمتر ول بخوری راحتر …..