عکس های هِنری - Henry Pictures

عکس هِنری ۱۲ – “درونِ خاکستری”

از رنجی که می کِشم.
از خودم می پرسم » آیا زمانی وجود داشته که مردم این سرزمین به هم عشق ورزیده باشند؟ » هیچ جوابی نیست. گویا همه در تاریکی راه می رویم و به این دل بسته ایم که با لباسی فاخر در روشن ترین خیابان ها قدم می زنیم و چقدر ما خوشبختیم.
دود خودرو ها خوراک بدنمان شده و ما را خاکستری کرده. و همه می دانیم که روشن فکران این سرزمین با دود سیگار به روشن فکری می پردازند، از ریزترینمان تا درشت ترینمان.
دلم کمی خدا می خواهد که در این نزدیکی هاست و به حال ما در خلوتش می گرید. راه می رویم و ناراحتش می کنیم. نه! این خدایی که این روزها برایمان وجود دارد خدایی دروغین است که چون به ما گفته اند دیده نمی شود باور کردیم که بزرگ است و خشمگین و باید از او ترسید و کار نیک انجام داد تا ما را به آتش نیندازد، او آن قدر خشمگین است که به هیچ کس رحم نمی کند. این یکی را راست گفته اند در این خیابان های خاکستری اگر خدایی غیر از این وجود داشته باشد باید به وجود و بزرگی اش شک کرد. و گاه گاهی مهربان البته برای عده ایی خاص.
دلم می خواهد وقتی که آرامش دارم، دروغین و از ناچاری نباشد. می خواهم شادیِ واقعی را تجربه کنم تا بتوانم ناراحتی های واقعی را بپذیرم.
کمی رنگ برایم کافی بود. نیم سال تحصیلی گذشته «رنگ» را گذراندم. اما کسی به من نگفت چرا باید به این بپردازم که رنگ چیست؟ چه سودی دارد؟ از کجا معلوم سبزی که من می بینم برای دیگری قرمز نباشد؟ ولی در پایان به این نتیجه رسیدم که برای همه ی ما توفیری نمی کند که بدانیم فایده ی آن چیست. ونیز فهمیدم مهم نیست که با این چالش مواجه بشوم که » سبز برای من همان سبز ی است که برای دیگری است؟ » چون همه چیز را خاکستری می بینیم این مسیله چندان اهمیتی ندارد. و اگر همینطور پیش برود دور نیست زمانی که سر چهارراه ها کسی با دیدن رنگ چراغ راهنمایی نفهمد که باید برود یا بماند.
دور نیست . . .
و به زودی . . .

Henry12

نوشته ها

ستون پنجم خاکستری

نمی گذارند. نوشتیم اما از آن جا که خاکستریان نگذاشتند منتشرش نکردیم. نمی دانیم که کِی می خواهند ما را به حال خود رها کنند.
ولی فکر کرده اند. تاج و تختشان را یک جا می گیریم. چون خود عامل نفوذی در بین آن ها هستیم. فی الواقع ما هم «خاکستری» به نظر می رسیم.
جمعه شنیدیم که «لکم دینکم ولی الدین.»

پیام های شخصی

به علیرضا

 پست های بخش «پیام های شخصی» صفحه ایی نو ست برای حرف های خودم به فرد یا فردهای خاص.
نخستین پست برای تبریک سالگرد تولد خوبم «علیرضا» ست.
دوست خوبم علیرضا سال روز تولدت برایم گرامی ست. واین برای من یک نشانه ی زیبا ست.
«پژمان» به پژمرده معنا شده. این گل پژمرده من هستم؛ ولی با تمام بادهای نیستی با وجود خوبانی همانند تو هستم. با خوشی ِ تو هستم.
تولدت مبارک.

Shakhsi1