نوشته ها

پوست ۳۱

آن‌قدرها هم که فکر می‌کردم تابستان اذیت‌م نمی‌کند. شاید هم من تغییر کرده‌ام. شاید هم تابستان این‌جا متفاوت است.
البته باید گفت که تابستان و کلا آب و هوای این‌جا متفاوت است. رطوبت هوا آن‌قدر زیاد است که تمام مدت بدن‌ام نم‌ناک است، موهایم هم وزوز شده. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که به رطوبت هوا تا این اندازه عادت کنم. اصلا برای‌ مهم نیست.
با همه‌ی این‌ها آفتاب را دوست دارم. روزهای طولانی را دوست دارم. آفتاب چرک‌های زندگی را خشک می‌کند.
بگذار خشک شود هرآن‌چه که چرک‌آلود است.

نوشته ها

بالاتر

دل‌ام برای تمام آن‌چه که از اصل نبوده، تنگ شده.
تمام تصویرهای نبوده تار شده. انگار از خواب بیدار شده‌ای و می‌بینی که نمی‌بینی.
مقاومت می‌کردی. اما حالا می‌پذیری. آرام،‌ آرام، خودت را و زمین را می‌پذیری.
بال‌هایت را باز می‌گشایی، می‌روی در آسمان‌ها و تار می‌شوی.