همهی عکسهایی که میبینیم و میگیریم بخشی از کار های هنری نیستند. همهی آنها هم، زیر مجموعهی عکسهای جورنالیستی یا اجتماعی نیستند.
عکسهای امروز ما بیشتر صرفا ثبت کردن با کمک نور هستند تا هرچیز دیگر. اگر بخواهیم زیرمجوعهای برایشان درنظر بگیریم، میبایست آنها را «نورنگاری صرف» نامید.
این بهترین اسمی است که به ذهن من میرسد. دوربین عکاسی به صورت فیزیکی نوری که از اجسام به آن میرسد را بر روی یک مادهی حامد حساس به نور ثبت میکند. این نور ثبت شده، بهطور سنتی، در تاریکخانه در یک فرآیند شیمیایی ظاهر میشود. اولین عکسی که در سال ۱۸۲۶ یا ۱۸۲۷ توسط «ژوزف نیسفور» گرفته شد هم از رده بندی یاد شده خارج نیست.
شوق ثبت آنچه که پیش رویما دیده میشود، فارغ از آنچه که هست، شاید جرقه ساختن دستگاهی که این ثبت را، البته بهوسیله نور، انجام میدهد بوده است.
اولین عکس ثبت شده در دنیا توسط "ژوزف نیسهفور"
بعدها بود که این تکنولوژی درخشان شاخههای بیشماری همچون، عکسهای هنری، اجتماعی، جورنالیستی، صنعتی، تبلیغاتی و غیره را پروراند.
امروز ما برای گرفتن یک پرترهی ساده احتیاجی به میلهی ثابت کننده، ساعتها زمان و پول گزاف احتیاج نداریم. کافی است دستمان را در جیبمان بکنیم و آنچه را که میبینیم با کمک دوربین کوچکی ثبت کنیم. اتفاقا، با کیفیت بسیار بالا و بدون محدودیت تعداد.
این ویژگی «بیش از حد در دسترس بودن» باعث شده عکسهایی که میگیریم دسته بندی نشوند. یعنی بازگشت به اولین عکسی که گرفته شد، اما اینبار با تعداد و سرعت بالا و هزینهی بسیار کم.
همهی اینها را گفتم که بگویم خیلی از عکسهایی را که من هم میگیرم هنری نیستند. فقط عکس یا ثبت نور هستند.
شارلاتان هنری خطرناک است. هر شاتری که باز و بسته میشود و فریم «کج» بیمعنی، بیدلیل و افتضاحی دارد، اثر هنری نیست. شارلاتانیزم هست.
لطفا همهی عکسهای من را هنری در نظر نگیرید. آنها میتوانند هر چیزی باشند. همهی عکسهای دیگران را هم هنر در نظر نگیرید.
در ضمن خواهش میکنم، هر عکسی که میگیرید، دوربینتان را کج نکنید: فریم کجِ بیدلیل سرطان هر عکسی است.